چگونه با کنترل ذهن، وزن خود را کاهش دهیم؟
تا کنون کتابهای بیشماری در مورد کنترل وزن و جلوگیری از چاقی توسط پزشکان و متخصصین تغذیه به رشته تحریر درآمده است که هر کدام به روش خاص خود سعی کردند راه حلی برای این مشکل ارائه دهند. آنچه که نویسندگان این کتابها در مورد آن اتفاق نظر دارند این است که میل مفرط به غذا باعث میشود که بدن، انرژی اضافی حاصل از غذاها را به شکل سلولهای چرب در اطراف شکم و باسن ذخیره کند و به این ترتیب چاقی پدید می آید. بنابراین، به نظر میرسد که راه حل این مشکل خیلی ساده است و آن چیزی نیست جز: کم خوری.
اما، باید گفت که مقابله با چاقی چندان هم ساده نیست زیرا، انگیزههای پنهان متعددی در پشت قضیه پرخوری وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: احساس گناه، پذیرش اجتماعی، جانشین سازی، تحریف هدفمند و نیاز به محبت. با توضیح مفصلتر هر یک از این عوامل، ریشهی قضیهی پرخوری آشکارتر خواهد شد.
احساس گناه: بسیاری از مردم هر آنچه را که جلوی شان میگذارند، میخورند و حتی نمیگذارند لقمهای از آن باقی بماند، چرا که احساس میکنند در جایی که عدهای به نان شب محتاجند، نخوردن تمام غذاهایی که به آنها تعارف میشود، گناه خواهد بود. عدهی دیگری نیز به بهانهی گران بودن غذاها (مخصوصا نوع چاق کنندهی آنها)، دلشان نمیآید که پس ماندهی غذایشان را دور بریزند و لذا به پرخوری روی میآورند.
پذیرش اجتماعی: یکی از رسوم نادرست برخی از جوامع این است که وقتی خانوادهای میهمانانی دعوت میکند. در تدارک غذا سنگ تمام گذاشته و سفرهی رنگینی در برابر میهمانان میگستراند که حاصل آن چیزی جز پرخوری نیست. همچنین، وقتی که دو دوست پس از مدتها یکدیگر را در خیابان میبینند، همدیگر را به خوردن یا نوشیدن چیزی دعوت میکنند و به این ترتیب پرخوری وسیله ای برای پذیرش اجتماعی افراد میگردد.
جانشین سازی: بسیاری از مواقع برخی از افراد زمانی که چیزی را که میخواهند، به دست نمیآورند و یا وقتی که مفری برای دفع عصبانیت خود نمییابند، روی به پرخوری میآورند.
تحریف هدفمند: برخی مواقع، پرخوری ریشهای روانی و ناخودآگاه دارد. به عنوان نمونه؛ خانم چاقی که از خودش نفرت دارد و معتقد است نظر شوهرش هم در مورد او همینطور است. به خاطر ترس از این که مبادا با از دست دادن وزن بدنش و رسیدن به فرمی ایده آل، باز هم مورد توجه شوهرش واقع نشود، به پرخوری ادامه میدهد و همچنان چاق باقی میماند.
نیاز به محبت: غالبا والدین به کودکانشان میگویند: “بچهی خوب کسی است که غذای بشقابش را زود تمام کند.” یا “اگر میخواهی مامان دوستت داشته باشد، غذایت را تا آخرین لقمه بخور.” کودک با شنیدن چنین گفتههایی، به تدریج دوست داشتن را معادل غذا خوردن میپندارد، به این ترتیب، پایههای پرخوری از سنین کودکی در بسیاری از ما بنیان نهاده میشود و بعدها که بزرگتر میشویم، خلا عشق و محبت زندگی خود را با پرخوری پر میکنیم.
با در نظر گرفتن عوامل و انگیزههای پنهان پرخوری، پی میبریم که برای یک فرد چاق و سنگین وزن، غذا فقط منبع تامین انرژی بدن نیست، بلکه عوامل روانی متعددی در نگرش او نسبت به غذا تاثیر دارد. با وجود این همه دلیل برای پرخوری و چاقی، ممکن است این سوال مطرح شود که پس چرا همهی انسانها چاق نیستند؟ در جواب این سوال باید متذکر شد که غذا برای افراد گوناگون حکمهای متعددی دارد؛ از نظر افراد غیر چاق غذا حکم منبع تامین انرژی بدن و چیزی همچون سوخت برای اتومبیل را دارد. اما همانطور که گفتیم، برای افراد چاق، غذا وسیلهای برای کسب پذیرش اجتماعی و اعتماد به نفس و جایگزینی برای عشق و محبت است.