هوش هیجانی قسمت اول
نویسنده: دانیل گلمن
ارسطو: “عصبانی شدن آسان است. همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح، به میزان صحیح، در زمان صحیح، به دلیل صحیح و به طریق صحیح، آسان نیست.”
دکتر داماسیو: “وجود احساسات، نوعاً برای اتخاذ تصمیمات عقلانی ضروری است؛ از آن رو که احساسات جهت صحیح را به ما نشان میدهند و پس از آن است که از منطق محض میتوان به بهترین نحو استفاده کرد.”
به یک معنا میتوان گفت که ما دو مغز داریم، دو فکر و دو نوع هوش متفاوت داریم: هوش عقلانی و هوش هیجانی. آنچه را در زندگی انجام میدهیم هر دوی آنها تعیین میکنند.
در واقع هوش عقلانی نمیتواند بدون هوش هیجانی به بهترین نحو کار کند. توصیه میشود روی هماهنگ ساختن عقل و احساس کار شود چون در بهترین حالت، هوشبهر یا IQ فقط 20 درصد در پیشبینی موفقیت در زندگی سهم دارد، در حالی که 80 درصد باقیمانده به نیروهای دیگر مربوط میشود.
بررسیها نشان میدهد که: در اکثر اوقات جایگاه نهایی فرد را در جامعه عواملی غیر از هوشبهر تعیین میکنند، عواملی از طبقه ی اجتماعی گرفته تا شانس.
شواهد بسیاری ثابت میکند افرادی که مهارت هیجانی دارند؛ یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی میشناسند و هدایت میکنند و احساسات دیگران را نیز درک و به طرز اثربخشی با آن برخورد میکنند، در هر حیطه ای از زندگی ممتازند. خواه در روابط عاطفی و صمیمانه باشد و خواه در فهم قواعد ناگفته ای که در خط و مشی سازمانی، به پیشرفت میانجامد.
افرادی که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، در زندگی خویش نیز خرسند و کارآمدند و عادات فکری را در اختیار دارند که موجب میگردد آنها افرادی مولد و کارآمد باشند. افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی خود تسلط داشته باشند، درگیر کشمکش های درونی ای هستندکه از توانایی آنان برای انجام کار متمرکز و تفکر روشن میکاهد.
حالتهای روحی خوب، توانایی فکر کردن به صورت انعطاف پذیر و دارای پیچیدگی بیشتر را افزایش میدهد. از این رو پیدا کردن راه حل مسائل فکری را آسانتر میسازد. این یافته نشان میدهد که یک راه برای کمک کردن به دیگران برای آنکه درباره ی مسئله ای فکر کنند، گفتن لطیفه است. خندیدن، همانند سرخوشی، به افراد کمک میکند تا وسیعتر بیندیشند و آزادانهتر تداعی کنند و به ارتباط هایی که ممکن است به نوعی آنها را در نظر نگرفته باشند، توجه کنند. مهارت ذهنی نه فقط برای خلاقیت مهم است، بلکه برای شناخت ارتباط های پیچیده و پیشبینی پیامدهای یک تصمیم مشخص نیز اهمیت دارد.
زمانی که نوبت به حل مسئلهای میرسد که راه حل خلاق را میطلبد، منافع ذهنی یک خنده درست و حسابی آشکار میشود.
اشنایدر امید را اینگونه تعریف میکند: “اعتقاد به این امر که هدفتان هرچه باشد، هم اراده ی دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است.”
از دیدگاه هوش هیجانی امیدوار بودن به این معناست که: فرد در مقابل اضطراب فشار آور، چالشها و موانع، تسلیم نخواهد شد. در واقع افراد امیدوار در تعقیب اهداف خود در طول زندگی کمتر دچار حالت افسردگی میشوند و در کل اضطراب کمتری دارند و درماندگی های عاطفی در آنها کمتر است.
خوشبینی همانند امید، به معنای آن است که: فرد انتظاری قوی داشته باشد، انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردیها در مجموع زندگی، همه چیز درست خواهد شد. از دیدگاه هوش هیجانی، خوشبینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار، در مقابل افتادن در گرداب بی تفاوتی، نا امیدی و افسردگی مقاوم میسازد. خوشبینی همانند امید که خویشاوند نزدیک آن است، زندگی ما را پر بار میسازد. البته مقصود خوشبینی واقعگرایانه است نه خوشبینی ساده لوحانه که میتواند مصیبت بار باشد.
زمانی که مغز هیجانی کنترل بدن را در حالت واکنشی قوی برعهده میگیرد، برای مثال در اوج خشم؛ حس همدلی کمی وجود خواهد داشت یا اصلا وجود نخواهد داشت. همدلی نیازمند آرامش و قوه ی ادراک کافی است تا فرد بتواند علایم ظریف احساسات طرف مقابل را دریابد و آنها را توسط مغز هیجانی تقلید کند.
پایین بودن سطح هوش هیجانی در محیط کار، بدون تردید در نتیجه ی نهایی فعالیت خلل وارد میکند و در صورتی که شیوع پیدا کند میتواند به سقوط شرکتها و نابودی آنها ختم شود.
وقتی فرد از نظر عاطفی احساس درماندگی کند، نمیتواند به خوبی مطالب را به خاطر بسپارد، توجه کند، یاد بگیرد و یا تصمیمات روشنی اتخاذ کند. یک مشاور مدیریتی این حقیقت را اینگونه بیان میکند که: “فشار روانی، افراد را کودن میکند.”
برای خواندن ادامه مقاله هوش هیجانی روی لینک زیر کلیک کنید
هوش هیجانی قسمت دوم
منبع: گروه تحقیقاتی نیک جذب